سیزده بدر

سلام عزیز جونم یکی یدونم
میخواستم از اولین لباسای عیدت یه پست بذارم ولی دیگه نمیذاری ازت عکس خوشگل بگیرم ازبس شیطون شدی به سختی این دوتا عکس رو گرفتم...
اولین لباسای عید


این اولین عید نیست که کنار مابودی عید پارسال 16 روزه بودی و چون خیلی کوچیک بودی زیاد عید دیدنی نرفتیم و هم اینکه من دوباره عمل کردم و بداز بدترشد و کلا خونه بودیم ...
اینم عکسای اولین سیزده بدر


و شما که با بچه ها سرگرم بازی بودی


این نی نی کوچولو( امیرعلی )پسر دخترخاله منه که دوازدهم فروردین به دنیا اومد ولی هنوز بیمارستان بستری واسش دعا کنید تا مرخص بشه...


ودر آخر اینکه دندون پنجمت دوم عید جونه زود و دندون شیشم چندروز دیگه خودش رو به ما نشون میده...


آرزو دارم بهاران مال تو
شاخه هاي ياس خندان مال تو
آن خداوندي كه دنيا آفريد
تا ابد همراه و پشتيبان تو


تاریخ : 15 فروردین 1393 - 23:59 | توسط : مامان فرزانه | بازدید : 2255 | موضوع : وبلاگ | 36 نظر

سوغاتی و عیدی من به ارشیا خان

سوغاتی و عیدی من به ارشیا خان

بفرمایید ارشیا خان اینم عکس
تاریخ : 11 فروردین 1393 - 05:14 | توسط : مامان فرزانه | بازدید : 1904 | موضوع : فتو بلاگ | 13 نظر

عکسهای من

اینجا تازه راه افتادیم مامانم داشت ساندویچ میخورد من میخواستم ساندویچش رو ازش بگیرم واسه همین واسه منم یه ساندویچ کوچولو درست کرد

بعدش هم همش تو ماشین خواب بودم فقط یه کوچولو بیدارمیشدم باز میخوابیدم

اینجا واحدیه که از طرف شرکت بابایی دادن تو چالوس . من دارم با روسری مامانیم بازی میکنم

همش هم من از یلدا نگهداری میکردم ببینین اینجا دارم شیرش رو میدم بخوره

اینجام رفتیم کنار دریا ولی هوا سرد بود

این عکسم تهران خونه عمه جونم هستم

رفتیم دریاچه خلیج فارس که پر پرنده بود

روز سال تحویل خونه مامان بزرگم

اینام کیکی که مامان بزرگ واسم گرفت

وعکسای تولدم

من و محمد رضا جون پسرعموایمان

اینم از عکسای من

دوستای خوب نی نی پیجی سال خوبی داشته باشین


تاریخ : 05 فروردین 1393 - 19:51 | توسط : مامان فرزانه | بازدید : 1710 | موضوع : وبلاگ | 12 نظر

اولین پست 1393

اولین پست 1393

سلام خورشیدم
کلی حرف واسه گفتن دارم چندروزه نرسیدم بیام وبلاگت رو آپ کنم یک سال گذشت و الان وارد سال 93 شدیم ....
از 22 اسفند که رفتیم مسافرت شروع میکنم خوش گذشت ولی هوا یه کم سرد بود و نمیشد شما کوچولوها رو زیاد بیرون برد با آقا جون و مامانی و خاله فهیمه شون رفته بودیم چالوس تا بیست و پنجم اونجا بودیم و بعدش رفتیم تهران آقا جون اینا رفتن خونه دایی اکبر ماهم رفتیم خونه عمه الهه یه شب هم رفتیم خونه دایی شون . تو این عکس با عمه الهه رفتیم دریاچه خلیج فارس که خیلی قشنگ بود و پر از پرنده ،پرندها از بالای سرت رد میشدن تو هم بهشون اشاره میکردی و میگفتی توتو ....
خونه عمه الهه یاد گرفتی بگی عمه و کلی عمه هات رو خوشحال و ذوق زده کردی....
بیست و هشتم با عمه الهه شون اومدیم سبزوار و عمه سمانه شون رو ورداشتیم و رفتیم مشهد سال تحویل خونه مامان بزرگ بودیم ...
مشهد دوباره برات تولدگرفتن این دفعه با عمه ها وعمو ایمان . مامان بزرگ برات کیک بره ناقلا گرفت خیلی خوش گذشت کادو تولدم همه شون پول دادن که قراره برم برات طلا بگیرم ....
طلاهات به عنوان پشتوانه اس برات و با بایی تصمیم گرفتیم همه رو برات نگه داریم برای آینده ات به اضافه حساب بانکیت...
به علت مشکل آپلود عکس با گوشی نمیتونم چندتا عکس بذارم تو پست بعد با لب تاب دایی همه عکسا رو میذارم...
دوم فروردین هم ما برگشتیم سبزوار چون بابایی باید محل کارش باشه از صبح کلی عید دیدنی رفتیم خونه عمه و عمو دایی و خاله های من ....
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ؛ ﺯﺑﺎﻥ ٬ ﺯﻣﺎﻥ ٬ ﺭﺍﻩ ٬ ﺩﻟﯿﻞ ٬ ﻧﺸﺎﻧﻪ
ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺩﻝ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ
ﻭ ﯾﮏ “ﻣﻦ ” ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻭ ﯾﮏ “ ﺗﻮ. دوست دارم عزیزم
تاریخ : 04 فروردین 1393 - 09:37 | توسط : مامان فرزانه | بازدید : 1702 | موضوع : فتو بلاگ | 2 نظر



مشاوره، آموزش، طراحی و ساخت فروشگاه اینترنتی