شیطون بلای مامان

سلام شیطون بلای من

میخوام از شیطنت دیروزت بگم

دیروز بابایی نون خریده بود و من مشغول بسته بندی کردن نونا بودم شما هم اون طرف تر رو ملافه تون بااسباب بازی ها سرگرم.

از اونجایی که شما دیگه قشنگ سینه خیز رفتن رو یاد گرفتی و وسطاش دوست داری 4 دست و پا هم بری وچندبار بلند میشی و میوفتی

تا چشمت به سفره افتاد خودت رو رسوندی چندبار گذاشتمت سر جات ولی فایده نداشت دوباره خودت رو میرسوندی به سفره

آخر کوتاه اومدم ببینم می خوای چیکار کنی

و شما هر چی نون تو سفره بود خوردی............

باور نمیکنی اینم عکساش

نوش جونت عشقم

 


تاریخ : 31 شهریور 1392 - 17:18 | توسط : مامان فرزانه | بازدید : 1282 | موضوع : وبلاگ | 18 نظر

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام


مشاوره، آموزش، طراحی و ساخت فروشگاه اینترنتی